ابو منصور ماتریدی ( متوفی 333هجری قمری )
1
با خدای تعالی باید ساخت ،
همه بستانند و او بدهد، چون او دهد، کس نستاند .
او را نگاهدار تا او ترا نگاهدارد .
هر که از او بترسد، همه از او بترسند .
هر که او را فرمان برد، همه کس از او فرمان برند .
عمر در پرستش او خرج کن که حساب خرج، او خواهد خواست .
دنیا پرست مباش که دشمن خدا را پرستیده باشی .
سرمایه عمر خود توحید را شناس . عقل را بنیاد شمر .
اعتقاد خوب را گنج بی زوال دان . به صبر بلندی جوی .
رضای حق را غنیمت انگار . سلاح از علم ساز .
سخاوت را پیشه ساز . از فقر و جهاد فخر کن .
از تقوی زاد آخرت ساز . از رستگاری شفیع انگیز .
شادی از عبادت جوی . سخن از شهادت گوی .
نماز و زکات و حج و غزو را بگزار و فراموش مکن .
فرشته و رسول و کتاب خدای تعالی را حرمت دار .
روز مرگ را پیش دل دار . به حکم حق تعالی راضی باش .
دلیل راه آخرت پیغامبر را دان .
نماینده صراط مستقیم خدای را شناس . سخن خدای را امام دان .
با نیکان برادری گیر . حلال را حلال و حرام را حرام دار .
گریختن از خود ، رسیدن به حق دان .
هر چه نیابی مجوی . هر چه به دست آری باز ده .
دشمن را میازار ، ولکن اگر دست یابی باطلش کن .
تن را به مراد مده که بسیار خواهد .
اگر شادی خواهی رنج کش ، و اگر رنج خواهی کامل باش .
اگر خواری بایدت خیانت کن .
از مردم بی معنا حذر کن . نادان را زنده مشمر .
صبور باش تا به مراد رسی . خویشتن شناسی را بزرگ سرمایه ای دان .
در هر کاری انبازی طلب .
از بلا بپرهیز و خود را بر او عرضه مکن .
دانش را خوار مدار . کم گوی و کم خسب و کم خور .
در طاعت حریص باش و تکیه بر آن مکن .
از معصیت بگریز و از حق تعالی نومید مباش .
2
تقوی را سپاهی بی هزیمت شمر . از نادان دانانمای حذر کن .
خود را در علم از همه کمتر دان . بیاموز و بیاموزان .
ناشنوده مگوی . کس را به افراط منکوه و مستای .
آنچه به گوش شنیدی هوش دار . راست گوی و عیب مجوی .
راستی که به دروغ ماند مگوی . نخست اندیشه کن آنگاه بگوی .
خود را امر معروف کن . تا نپرسند مگوی ، تا نخوانند مرو .
جنگ دیگران مخر . سخن به اندازه گوی .
با هرکس مپسند آنچه نپسندند . مفروش آنچه نخرند .
مزن بی گناه را ، کت نزنند . مکن تا نکنند .
در گذر تا در گذارند . نیکی کن تا بَدَل یابی .
نیکنامی را به جان جوی ، خطا را صواب مدان . بلا را نتیجه هوا دان .
از گناه لاف مزن و گناه بر خود مبند .
چرب زبان مباش در مدح گویی . در سخن گفتن از جواب اندیش .
به آتش حسد، دل را مسوزان . آنچه نرود مران .
آنچه ننهاده ای برمگیر . کار ناکرده به کرده مگیر .
پرده پوش باش . دل را بازیچه دیو مساز . از بلا عبرت گیر .
نیکو خو و کم آزار باش . جفا پیشه مساز .
نهان خویش بهتر از آشکار دار . طعام و شراب به اندازه خور .
سخن به اندازه گوی . به اندازه طاقت و وسع ، مردمی دریغ مدار .
کس را به سخن سخت رنجه مگردان .
در آرایش مکوش و خویشتن آرای را مستای .
توفیق از فضل خدای دان .
3
از برای جاه و مال کار مخاطره مکن .
هر که به دین کار نکند ، سخنش مشنو .
جمع مال را اقبال دان ، خرج ناکردنش را ادبار دان .
نان هر کس مخور ، ولکن نان به همه کس بخوران .
از درویشی مترس . از داده حق تعالی خور تا کم نیاید .
دهنده خدای را دان . حکمت خدای را برتر از دانش خود دان .
دانش خود را برمشمر . بر داده خدای از سپری شدن مترس .
شکر خدای را به عمل گزار . تدبیر را به تقدیر حواله کن .
مال را عاریت دان . ثنا را برخود تهمت پندار .
جان را امانت دان . عمر را عنایت خوان .
تندرستی را عنایت شمر . اجل را در هیچ حال فراموش مکن .
چشم را در صواب الهی دار .
سودی که آخر آن زیان باشد گرد او مگرد . از آموختن میاسای .
کار از خود چنان نمای که از آن در نمانی .
بزرگ سخنی مکن . عزّت و جاه از دانش طلب .
یقین را از مال بی قدر مکن . نسیه را مال مشمر .
بخشنده و بخشاینده خدا را دان . از لجاج و بی آزرمی حذر کن .
هر گناهی را کم از عذر انگار . عفو از هیچ کس دریغ مدار .
خود را اسیر شهوت مساز . سبکساری در راستی ضعیف شمر .
اگر صلح نه به مراد رود ، جنگ را باش .
جنگی که در آن فریب بینی ، مکن . اگر هزار دوست داری یک دشمن مگیر .
دوستی نمودن دشمن به دوستی مدان و برکردار دشمن دل مبند .
دشمن را در حال خوار مدار .
از هیچ دشمن اگر چه حقیر بود ایمن مباش .
از دشمن چندانک بیشتر ترسی بیشتر حذر کن .
هر که از تو بترسد ازو بترس . با دشمن دشمن دوستی دار .
بر هر چه دل بر بدی آن گواه دهد ، از سر آن بر خیز .
با دوستان دوست میانه باش . از دشمن دوست غافل مباش .
جهان از عیب و هنر خالی نیست ، عیب مجوی .
چندانی مستای کسی را که اگر خواهی نتوانی نکوهی .
اگر چه زیان رسد ، قول را از راستی باز مگیر .
به اندازه خود دستگیری دریغ مدار . بر بی رحم رحمت مکن .
از عاجز و نوکیسه ، درم وام مخواه . حرمت خاندان قدیم نگاهدار .
در زاهدی که جاهل باشد اعتقاد مکن .
با ناشناخته سفر مکن . اندک خود را بهتر از بسیار دیگران دان .
تا بتوانی نیاز خود بر خلق عرضه مکن . به توانگری فخر مکن .
بکوش تا فریبنده نباشی . امانت نگاه دار تا توانگر شوی .
یقین بدانک هر چه از آن تست به کس ندهند .
بودنی را بوده پندار .
خصومت و تعصّب را نجاست شمر .
4
زبان را از خو کردن به دشنام بد صیانت کن .
عاقبت مزاح کردن را وخیم شمر .
مردم را در پس پشت همان گوی که در روی توانی گفت .
کردار خویش بیش از گفتار دار . بیهوده گویی را سر همه آفتها دان .
منّت بدار و منّت منه . نا سپاس و بی منّت را به خود راه مده .
نیازمندان را بر سر مزن . اگر در بند چیز کسانی ، خود را بنده ایشان دان .
گمان مسلمانان را در حق خود خطا مکن .
حاجت روایی را بزرگ کاری شناس .
نیکو کاری خود را به منّت نهادن به زبان میاور .
دوستان را بد میاموز . در بدی یاری مده .
بترس از آن دوستی که با دشمن تو باشد .
زشت نام را به نزدیک خود راه مده .
در جایگاه تهمت مرو . به غم کسان شادی مکن .
5
حق اهل بیت خویش بشناس و برایشان استخفاف مکن .
کسی را که بی تو کارش برآید مترسان . عقوبت به اندازه گناه کن .
خلق را به خویشتن امیدوار گردان . بر نیکی کردن بهانه جوی باش .
نا پذیرنده پند را پند مده .
در هر جایی که باشی خدا باتست ، بر سلطان گستاخ مباش .
ناصر و معین در کل احوال خدای را دان . آنگاه است که ایمن باشی .
در توانایی کینه مکش . از زمانه و خصمی او بترس .
ضعیف ترین حیلتی را قوی ترین قوّتی دان .
از مردان ناراست پهلو تهی کن . خویش درویش را خوش دل دار .
مردم سبکسار را به هیچ کس مدار . هر علم که ستوده نیست مجوی .
غم با کسی گوی که غم از تو بتواند برد .
در مهمّات ، ضعیف رای و خسته دل مباش .
با خلق چنان زی که با تو زیند . آن ورز که از ورزش او پشیمان نشوی .
دهنده خدای دان و سپاس ازو دار . بازگشت همه بدو بین .
حکمت و عافیت را از حق دان که آن عطایی بزرگ است .
در شهرت ، خویشتن داری از همه وقتی زیادت کن .
عیال هوا و آرزو مباش . دل به دین دانا کن . تن را به طاعت ناشکیبا کن .
چون جاه و مال یابی ، از خویشتن شناسی غافل مباش .
چون با اهل دنیا نشینی ، دین را فراموش مکن .
عزّت و حشمت در عدل و انصاف دان . مال به ناحق و ناجایگاه صرف مکن .
از عادت فرومایگان بپرهیز . به وقت توانگری بزرگ همّت باش .
به وقت درویشی خویشتن خوار مکن . در سختی ها صبر پیشه کن .
وقت را هیچ بدل مشناس . اندک دردی بسیار دان . از پیشه خود ننگ مدار .
هر نعمتی را زوال در عقب دان . هر غمی را فَرَج در عقب شناس .
6
به رضای خُلق ، زندگانی خوش گردان . سخاوت را به راست کردن وعده دان .
در سفر ، خوی خوشتر از آن دار که در حضر داری .
دیانت را به هنگام خویش قوی دست گردان .
تن را در دریای آرزو ها غرق مکن . بد کن با آنک قدر خستگی نداند .
یافتنِ مهتری در کوشش بسیار مَدان . از عادتِ بخل مِهینگی مطب .
دلیل راه راست علم را شناس . دوستی دلها از خاموشی و کم آزاری جوی .
سفیهان را مردم مدان . با جنگِ خویشان ، مدارا کن .
بر متکبّران تکبّر فریضه شمر . به چشم حقارت در هیچ کس منگر .
اگر نام خواهی ، راز زبان بیرون میاور . نان به سفله و بد دین مده .
با مهمان تکلّف مورز . قرین بد را به خانه راه مده .
به بخل و فساد فخر مکن . خود را از حال خود خالی مساز .
مگوی آنچه جواب نتوانی شنود تا عذرت نباید خواست .
توشه از تجربت ساز . سود دو جهانی در صحبت دانا شناس .
خوی نیک برای مردم اهل دار . پیغامبران را زنده شمر .
لذّتِ عمر در صحبت نیکان دان . دوزخِ نقد نادانی را شمر .
در حوادث جز به خدا پناه مگیر . رشته امیّد هرگز مگسل .
میان خود و خدا دل راست دار تا با خلق بتوانی داشت .
هر که از خود خبر ندارد ، ازو دور باش که رحمت حق تعالی روی به تو دارد .
مشورت همواره به کار دار . خواسته را فدای تن کن .
توانگری مطلب . از درویشی ایمن باش .
7
بر گذشته و شکسته و ریخته افسوس مخور .
تمام زیرکی را عاقبت شناسی نام نه . عمر را در بادیه به آخر مرسان .
محال را به هیچ تأویل باور مکن . زیان به هنگام را سود پندار .
بر موضعِ مدارا ، پند را جهل پندار . با همه کس به آشتی باش .
در لافگاه منشین . از مال دزدیده قسمت مستان .
مردم بی رحمت را اهل دوستی مشمر .
از آشنایی که معیوب باشد کرانه کن .
خدمت هیچ ناسزا مکن . بجای نامردم رنج مبر .
با نیک نادیده صحبت مدار . با مردم فرو مایه منشین .
از غمّاز ، وفا چشم مدار . هر که از ملامت نترسد ازو کرانه کن .
با کودکان تدبیر مکن . بر زنان استوار مباش .
بیمارِ نادان را دارو مکن . جوان مست را پند مده .
در پند دادن نادان روزگار مبر . شغل اگر چه خرد باشد به ناآزموده مده .
حاجت از حق شناس خواه . دوستان را از عیبشان آگاه کن .
از دوست نیک ، جفا و خطا مگیر . دوست را به وقت یاد دار .
به هیچ بدی هم داستان مباش . راز داران را به وقت خشم آزمای .
راز خویش از دشمن و دوست پنهان دار .
چون به نزدیک بزرگان در آیی ، چشم را صیانت کن .
مردم را به معاملت بیازمای ، پس با او دوستی گیر .
دوست هم حال و هم جنس خود جوی .
بر دوستان نادان اعتماد مکن که تکیه بر آب کرده باشی و غرقه شوی .
بیم را تلخ تر از مرگ دان ایمنی را خوشتر زندگانی شناس
حقیقت زندگانی ، تندرستی شمر . بهتر از زندگانی ، نیک نامی را شناس .
به ظاهر هیچ کس فریفته مشو .
بار خود تا توانی بردیگران میفکن و بار دیگران بکش .
کس را به خصومت و جنگ وعده مکن . مرگ و زندگانی بی منفعت ، یکی شناس .
از آسمان بزرگتر ، سخن دان . بدترین عیبی ، بسیار گفتن شناس .
هرچه شرف علم بدان پیوسته نیست آن را هیچ نام نه .
معلّم بر حقیقت جز خدای را مدان . شناخت خدای را هم به او دان .
شریعت را تن انگار . طریقت را دل شمر . حقیقت را جان شناس .
به مال دیگران بخیلی مکن . کسان خویشتن را ایمن دار .
مزدور را به حرب مفرست . به بسیاری خواسته سرفرازی مکن .
از سلطان برحذر باش ، اندک نوازش ازو بسیار دان .
با خداوند دولت مکاوحت مکن که کم آیی .
در احترام پیرانِ دانای خردمند ، مبالغت نمای .
برهیچ آفریده افسوس مکن . طمع ببر و خوش بزی .
نا خوانده به مهمان مرو . به زیارت نیکان زنده و مرده برو .
به سبب آنکه تو نیک باشی ، بَدان را طعنه مزن .
از دوست و دشمن نصیحت باز مدار . سخن بد را گوش مدار .
سنت بد منه که تا روز قیامت در دعای بد خَلق مانی .
8
هر که به سال و عمر از تو بیش باشد او را بزرگ دار .
علم اگر چه دور باشد بطلب . روزگار گذشته را امام خود ساز .
سلامت در نگاهداشت زبان دان . بر قول هر کس اعتماد مکن .
سخن نیکو از همه کس یاد گیر . از دوست حسود پرهیز کن .
آن جهان را از جهت این جهان مفروش .
خود را همان خواه که بندگان حق را خواهی .
9
دشمن را به مشورت برانداز . دولت را به تواضع بنده کن .
رعیت بی طاعت را رعیت مدان . دلیر بی سلاح را نادان شمر .
آبادانی ملک خواهی بر خلق ببخشای .
افزونی و نظام ملک خواهی ، خشنودی خالق و خلق طلب کن .
شغلِ بزرگ را به مرد خُرد، خُرد دان . شغل خُرد را به مرد بزرگ ، بزرگ دان .
نیکویی جز به جای سزا مکن . دشمنی فساد فریضه دان .
سبکساری را خَری و دیوانگی شمر . در حوادث، معینی بهتر از صبر مدان .
حسد و بخل و خشم را ، زَهر جان و جاه و مال شمر .
فرو مایه را به خود راه مده . صحبت با خردمند دار . ندیمِ جهان دیده گزین .
در جهان گیری ، سلاح از سخاوت و مدارا ساز .
عالم را آبادان به بذل و عدل دان . از مردم اصل جوی که اصل خطا نکند .
دل را پاک دار تا به مراد برسی . امام گزیده گیر ، نه امام نااهل .
بر خود ثنا مگوی و ثنای تو که دیگران گویند ؛ فخر مکن .
نفاق را بی علمی دان . به عیب خویش بینا باش .
اگر ممکن بود که قضا بگردد، به تدبیر عاقلان دان .
راه تدبیر به خلاف راه تقدیر شناس . خویشتن را به طمع معروف مکن .
راحت از رنج طلب . رنج را نتیجه آسایش دان .
شادی را در کوشش دان . توانگری را به دام خرسندی گیر .
10
هنر را به خواری دست آر تا عزیز شوی
بلا را به صدقه دفع کن . حرمت را بهتر از مال نگه دار .
ملک را تبع حرمت دان . مردم متکبّر را دیو شمر .
نا حق شناس را بدتر از ستور شناس . از زمانه عبرت گیر .
مشورت با دشمن کن ، پس بدانچه او گوید مرو .
به سخن تلخ دشمن از جای مرو و عادت نیکو ی مگردان .
آتش هوا بکش . در جنگ بلند آواز باش .
از خصم سپر میفکن . سخنِ نیک عزیز دار .
خود را معتمد مدان تا همه کس برتو اعتماد کنند .
گردش را ثباتی مدان ، اگر خواهی که رسوا نگردی لجاج مکن .
اگر همه خلق را دشمن خود خواهی متکبر باش .
نیکویی خدای تعالی را با همه کس بگوی و نیک و بد خود پنهان دار .
از چشم بد بترس . خشم خدا را به تواضع پیش رو .
معیشت تنگ را به توکل دفع کن . دین را به علم نگاه دار .
اگر چراغ دل خواهی ، تن آسایی را بگذار .
اگر کم خصمی خواهی ، به خویش مشغول باش .
اگر خلق را دوست خواهی ، مال را دشمن گیر .
اگر خود را آسوده خواهی بد مکن . اگر عزّ خواهی هزل بگذار .
اگر خدایی خواهی از استخفاف بپرهیز . اگر جنگ خواهی بخل کن .
خواری در سؤال دان . آزار را به هدیه از پیش برگیر .
دعا را بهتر سپاه دان . امید بهتر از گنج دان .
در آن کوش که به مرگ زنده شوی .
هر چه دون خدای است همه را باطل دان .
منبع : کیمیا ، ج 13 .